احساس غربت و دلتنگی: یک دیدگاه روانشناختی
دلتنگی در هسته خود نوعی غم و اندوه است. این ناراحتی و ناراحتی است که فرد هنگام جدا شدن از عزیزان، محیطهای آشنا یا کارهای روزمره احساس می کند (1). این احساس می تواند در موقعیت های مختلفی ایجاد شود، مانند نقل مکان به یک شهر جدید، شروع دانشگاه یا سفر طولانی مدت. از نظر روانشناختی، دلتنگی با نیاز ذاتی ما به دلبستگی و تعلق پیوند نزدیکی دارد (2). زمانی که از محیط آشنا یا عزیزان خود دور هستیم، در پیوندهای دلبستگی خود دچار اختلال می شویم که منجر به احساس ناامنی و آسیب پذیری می شود.
دلتنگی می تواند تأثیرات عمیقی بر مغز و روان داشته باشد. از نظر عصبی، احساس دلتنگی می تواند سیستم های پاسخ به استرس مغز را فعال کند. آمیگدال، منطقه ای که با پردازش احساسات مرتبط است، فعال تر می شود و منجر به تشدید احساس اضطراب و غم می شود (3). با گذشت زمان، احساس دلتنگی مزمن میتواند منجر به افزایش سطح کورتیزول، هورمون استرس اولیه بدن، شود که میتواند اثرات مضری در دراز مدت بر سلامتی داشته باشد، از جمله اختلال در عملکرد شناختی و عملکرد ضعیف سیستم ایمنی (4).
از نظر روانشناسی، دلتنگی می تواند به طیف وسیعی از علائم منجر شود. اینها می تواند شامل احساس غم و اندوه، تنهایی و انزوا و همچنین علائم فیزیکی مانند خستگی، بی خوابی و کاهش اشتها باشد (5). اگر این علائم مورد توجه قرار نگیرد، دلتنگی طولانی مدت می تواند منجر به مشکلات شدیدتر سلامت روان، مانند افسردگی، اختلالات اضطرابی و اعتیاد شود.
سازش با دلتنگی
با راهبردهای درست می توان با دلتنگی و احساس غربت سازش کرد و تعادلی بین گرامی داشتن گذشته و در آغوش گرفتن حال پیدا کرد.
1. سعی کنید با گذشته خود در ارتباط بمانید
در عصر پیشرفت های فناوری، فاصله های جغرافیایی به طور قابل توجهی کم شده است. با ابزارهایی مانند چت ویدیویی، پیامرسان ها و پلتفرمهای رسانههای اجتماعی، میتوان به راحتی تجربیات خود را به اشتراک گذاشت، به دنبال مشاوره بود یا به سادگی خاطرات گذشته را مرور کرد. حتی روش های سنتی مانند نوشتن نامه می تواند حس نوستالژی را برانگیزد و ارتباط ملموسی با خانه ایجاد کند.
2. ایجاد روتین برای رسیدن ثبات
انتقال به یک محیط جدید با چهره ها، مکان ها و فرهنگ های ناآشنا می تواند دلهره آور باشد. استروبی و همکاران (6) نشان می دهد که ایجاد روال می تواند ثبات ایجاد کند و قابل پیش بینی شدن شرایط به فرد آرامش خواهد داد. خواه تنظیم زمان منظم برای وعده های غذایی، ورزش یا اوقات فراغت باشد، این روال ها می توانند به عنوان لنگر عمل کنند و افراد را در محیط جدید خود مستقر کنند.
3. درگیر شدن در فعالیت های آشنا
یکی از راحتترین راهها برای مقابله با دلتنگی، انجام فعالیتهای آشناست. این فعالیتها چه خواندن یک کتاب مورد علاقه، پختن یک غذای سنتی یا گوش دادن به یک موسیقی محبوب باشد، میتوانند به عنوان پلی بین گذشته و حال عمل کنند و آرامش و حس تداوم را ارائه دهند.
4. جستجوی حمایت اجتماعی
در حالی که گرامی داشتن خاطرات قدیمی ضروری است، ساختن خاطرات جدید نیز به همان اندازه مهم است. پیوستن به باشگاه ها، شرکت در اجتماعات، یا صرفاً گفتگو با همسایه یا همکاران می تواند راه را برای دوستی های جدید هموار کند.
5. ذهن آگاهی و مدیتیشن
دلتنگی معمولا با احساس غم و اضطراب همراه است. بیگل و همکاران (2009) از تمرین تمرکز حواس و مراقبه به عنوان ابزارهای موثر برای مبارزه با این احساسات دفاع می کنند. با تمرکز بر لحظه حال و پذیرش آن بدون قضاوت، افراد می توانند از حس دلتنگی خود بکاهند و از وضعیت فعلی خود رضایت پیدا کنند.
در حالی که دلتنگی یک احساس طبیعی و اغلب اجتناب ناپذیر است، قرار نیست که ناتوان کننده باشد. با به کارگیری استراتژی هایی مانند در ارتباط ماندن با گذشته، ایجاد برنامه های روزمره، درگیر شدن در فعالیت های آشنا، جستجوی حمایت اجتماعی و تمرین ذهن آگاهی، افراد می توانند تعادلی هماهنگ بین گذشته و حال خود پیدا کنند و سفر دور از خانه خود را به یک تجربه رضایت بخش تبدیل کنند. با این حال، تشخیص این نکته ضروری است که تجربه همه افراد با دلتنگی و غربت منحصر به فرد است. اگر این راهبردها احساس اشتیاق و ناراحتی را کاهش ندهد، هیچ شرم آور نیست که به دنبال کمک حرفه ای باشید. درمانگران و مشاوران برای ارائه راهنمایی و پشتیبانی آموزش دیده اند و اطمینان حاصل می کنند که افراد می توانند احساسات خود را به طور سالم و سازنده هدایت کنند.
منابع
1- Thurber, C. A., & Walton, E. A. (2007). Preventing and treating homesickness. Pediatrics, 119(1), 192-201.
2- Bowlby, J. (1969). Attachment and loss: Vol. 1. Attachment. Basic books.
3- Lupien, S. J., McEwen, B. S., Gunnar, M. R., & Heim, C. (2009). Effects of stress throughout the lifespan on the brain, behaviour and cognition. Nature Reviews Neuroscience, 10(6), 434-445.
4- McEwen, B. S. (2007). Physiology and neurobiology of stress and adaptation: central role of the brain. Physiological reviews, 87(3), 873-904.
5- Van Tilburg, M. A., Vingerhoets, A. J., & Van Heck, G. L. (1996). Homesickness: A review of the literature. Psychological Medicine, 26(4), 899-912.
6- Stroebe, M., Schut, H., & Nauta, M. (2015). Homesickness: A systematic review of the scientific literature. Review of General Psychology, 19(2), 157-171.
7- Biegel, G. M., Brown, K. W., Shapiro, S. L., & Schubert, C. M. (2009). Mindfulness-based stress reduction for the treatment of adolescent psychiatric outpatients: A randomized clinical trial. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 77(5), 855-866.